یک چاک ،
که چکاچاک در چنبرهی بزنگاهها،
سرخ کرده است
سحرگاهان را تا شامگاهان
از قابیل تا هایل آدولف هیتلر!
که برای معشوقهاش گل رز نقاشی می کرد.
چک چک می کند شیر پوسیدهی تاریخ
بس که صرفه جویی می کنیم در مصرف شعور
در بسته بندیهای تاریخ مصرف گذشته
حالا بیا گشاد کنیم فضای حیاتی دور و برمان را که بفهمند ما هستیم.
و جر بخوریم دوباره در بزنگاهی که همه همهمه کنند و قهقهه بزنند
که باز هم خری دیگر
عر میزند مفتعلن میرود که گوش فلک را کر کند
کزین چاک، چکاچاک
از این باده از این جام
پشته، از این بام
از این خام، از این خر، از این عر
باز هم بگو اسکاتلندی ها مقتصدترند
یا ما که جر میخوریم توی تاریخ
از این همه دست و دل بازی توی صرفه جویی شعور
یک دل بکش تویش یک تیر
مردها مردند تا تیر بزنند توی دلها،-
بشود یک دیوارنبشت بماند توی تاریخ برود توی موزه برویم ببینیم.
بیا تا یادمان نرفته یک گل نقاشی کنیم
ریشهی گل را که به باد دادیم.