آیا هیچگاه به آن حد از فرزانگی، کمال، دانشوری و فهم فلسفی خواهم رسید که بتوانم به خلوت معشوقهی دیرینم وارد شوم. اضطرابی شگرف مرا در خود فراگرفت. سخت و دشوار مینمود. میان دوراهی دل به دریا زدن خیرهسرانه و عاشق عزلتگزیده در اسارت بودم. شاید ترسی عظیم بود که مرا در روبهرو شدن و مواجهه با نادانستهها و جهلم خلع سلاح کرده بود.
